کد مطلب:124400
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:192
احتجاج امام حسن با مروان
[90]-170- فقیه اندلسی گوید:
مروان بن حكم نزد معاویه به حسن بن علی علیه السلام گفت:حسن! پیری زودرس به سبیل تو روی آورده است؛ می گویند این، از نابخردی است؟ فرمود:چنان نیست كه شنیده ای، بلكه ما - بنی هاشم - كام مان خوشبو و لبان مان گواراست؛ از این رو، همسرانمان با همه ی وجود، به ما رو می كنند و شما - بنی امیه - دهانتان بوی بسیار بد می دهد؛ از این رو، همسرانتان دهان و دم خود را به گیجگاهتان می گردانند و بدین سبب است كه از سمت گوش، پیر می شوید.
مروان گفت:شما، بنی هاشم یك خصلت بد دارید. امام حسن علیه السلام فرمود:چیست؟ مروان گفت:شهوت. آن حضرت فرمود:آری، شهوت را از زنان ما برداشته اند و در مردان مان نهاده اند، ولی آن را از مردان شما برداشته اند و در زنانتان نهاده اند؛ از این رو، برای زن اموی، برنخیزد جز هاشمی!
معاویه ناراحت شد و گفت:من گفتم نكنید، و نپذیرفتید تا شنیدید سخنانی را كه خانه ی شما را تار و نشست شما را تباه كرد.
و امام حسن علیه السلام بیرون آمد در حالی كه [این اشعار را] می خواند:
در این روزگار، پنجاه و پنج سال، همواره رنج بردم در حالی كه هر سال نو را پس از سال دیگر، امید می بندم. پس در این دنیا، نه به آن درشت و مهمش رسیدم، و نه در آنچه می خواهم، با رنج فراوان، به سودی دست یافتم، و پنجه های مرگ در وجود من راه یافت،
[ صفحه 177]
و یقین دارم كه به همین زودی، در گرو مرگ خواهم بود. [1] .
[91]-171- ابن عساكر با سند خود از رزیق بن سوار نقل كرده است:
میان حسن بن علی علیه السلام و مروان سخنی رخ داد، پس مروان رو به امام حسن علیه السلام كرد و با [توهین و] درشتی سخن گفت، و حسن علیه السلام ساكت بود، و مروان آب بینی خود را با دست راست افكند. امام حسن علیه السلام فرمود:وای بر تو! آیا نمی دانی كه دست راست برای صورت است، و دست چپ برای نشیمنگاه؟ اف بر تو! پس مروان خاموش شد. [2] .
[92]-172- ابن كثیر می گوید:
حسن بن علی علیه السلام به مروان بن حكم فرمود:خدا بر زبان پیامبر خود، پدر تو - حكم - را در حالی كه تو در صلبش بودی، لعن كرد و فرمود:خدا حكم و آنچه زاید را لعنت كند. [3] .
[93]-173- طبرانی با سند خود از ابویحیی نقل كرده است:
من میان حسن و حسین علیهماالسلام و مروان بودم كه حسین علیه السلام و مروان با هم بگومگو داشتند. حسن علیه السلام، حسین علیه السلام را ساكت كرد و مروان گفت:خاندان ملعون! پس حسن علیه السلام به خشم آمد و فرمود:گفتی:خاندان ملعون! سوگند به خدا! خداوند بر زبان پیامبر خود، تو را - با این كه در صلب پدر بودی - لعنت كرد. [4] .
[1] العقد الفريد 19:4.
[2] تاريخ ابن عساكر (ترجمة الامام الحسن عليه السلام):158، ح 270.
[3] البداية و النهاية 284:8.
[4] المعجم الكبير 85:3، ح 2740.